به گزارش ایکنا از فارس، درک اولویتهای زمانه و لزوم تشخیص مفاهیم مهم و کلیدی که امروزه برای «شخص ما» و «جامعۀ ما» و «جهانِ ما» نجاتبخش خواهد بود، ضرورت دارد و باید مورد بحث و بررسی و دقت نظر قرار گیرد.
از اینرو در علوم انسانی و به عبارت دقیقتر علوم اجتماعی و برخی شاخههای مدیریت به مباحث آینده پژوهشی استقبال گستردهای در حال شکلگیری است و بهعنوان یک علم میان رشتهای مورد توجه قشر فرهیخته جامعه قرار گرفته است.
درک دوباره و عمیقتر عاشورا؛ از مهمترین مسائل اولویتدار امروز
اعتقاد ما این است که امروز جامعۀ بشری نیازمند حسین(علیهالسلام) است و «یکی از مهمترین مسائل اولویتدار ما درک دوباره و عمیقترِ عاشوراست»، چرا که هنوز رازهای عاشورا به قدر کافی درک نشده است. امروز به تعبیر استاد پناهیان، نوبت بازگشتِ بشریت به فطرتِ خویش فرارسیده است.
انسانهای مدرن قرن بیست و یکم که در ابزارهای ارتباطی از مقولهای به نام اینترنت انسانی فراتر رفته و به اینترنت اشیا روی آوردهاند و شروع به جاندار کردن موجودات بی جان میکنند، غرور و منیت و خودخواهی بیش از هر زمانی در جانشان ریشه دوانده و به همین علت مشاهده میکنیم که هرچه پیشرفت فردی و اجتماعی انسانها و جوامع در تمامی زمینههای رفاهی، علمی، اقتصادی و … بیشتر میشود، بشر لجام گسیختگی خود را بیشتر نمایان میکند و به جای اینکه این پیشرفتها به کاهش جرایم و آسیبهای اجتماعی بیانجامد و سبب توسعه عدالت در جوامع شود، شاهد نتیجههای معکوس آن هستیم.
اما در این جایگاه نقطه اشتراک در همه ملل و اقوام، به بن بست رسیدن آنهاست! مکاتب مختلف مادی و اومانیستی نتوانسته دردی از بشر دوا کند و حتی بر دردهای او افزوده است و مکاتب لیبرالیستی و سکولار نیز مسبب آلام گوناگونو زخمهای پیاپی بر این جسم نحیف بشری شده است.
در این میان همانطور که وقتی یک انسان به بنبست میرسد خود به خود به فطرتِ خویش باز میگردد، عالم بشریت نیز وقتی به بن بست میرسد و راهِ نجاتی پیدا نمیکند به فطرتِ خود باز میگردد – زیرا که جامعه نیز مانند انسان دارای هویت است و مراحل رشد را طی میکند ـ خلأ تئوریکی که امروز در عالم پدید آمده است یکی از جلوههای این بنبست است.
فطرت؛ مهمترین پایگاه دین
فطرت، مهمترین پایگاه دین است و مشکل انسانها شکوفا نشدن فطرت است. مسیر رشد یعنی شکوفا کردنِ فطرت، دین و اوامر الهی، پاسخی به نیاز فطریِ ما هستند. فطرت فقط نقش آغازکننده ندارد بلکه ما هر لحظه نیاز به مراجعه به فطرت داریم. همه نیاز به عاشقی و بازگشت به فطرت دارند: هم آنهایی که در بیدینی به بنبست رسیدهاند، هم دینداران که در معنویت رشدی کردهاند و هم جوانانی که میخواهند دینداری را آغاز کنند.
برای شکوفایی فطرت، کافی است یک گوشه از فطرتِ انسان شکوفا شود، چون همۀ خوبیها یک گوهر دارند، مانند ظرف دربسته آبی که اگر یک روزنه در آن ایجاد شود، دسترسی به همۀ آب ظرف ممکن خواهد شد و شکوفایی اولیۀ فطرت با حسین(ع) است؛ چون حسین(ع) شکوفاترین بخش فطرت است.
حسین(ع) جلوه عالی فطرت است
حسین(ع) ما را به تماشای خوبیها میبرد و اولین تجربۀ چشیدنِ لذتِ یک علاقۀ فطری را برای ما رقم میزند. محبتِ ما به اباعبدالله(ع) یک جاذبۀ فطری است و حسین(ع) جلوۀ عالیِ فطرت است.
محبتِ اباعبدالله(ع) یک معیار و یک محک فطری است. امام حسین(ع) ملاک سعادت و شقاوت بشر است و مرز مرد و نامرد و حق و باطل را مشخص میکند و شاید به همین دلیل است که وقتی از برخی اساتید عوض شدن رفتار فردی را طلب میکردند که هیچ نسخهای او را مداوا نکرده است، میفرمودند: او را به کربلا ببرید اگر در حرم امام(ع) تغییری در او حاصل شد پس میتوان به خوب شدنش امید داشت و الا خیری در او نیست.
مجالس امام حسین(ع) فرصتی جهت شناخت اولویتهاست
مجالس اباعبدالله(ع) فرصتی جهت شناخت اولویتهاست. صحنه عاشورا و ماجرای کربلا صرفا به بیان مطالب دردناک و متالمکننده از بابت ظلمهای رفته بر بهترین انسانها اکتفا نمیکند، بلکه بیانکننده نکات تربیتی و اولویتهای اباعبدالله الحسین(ع) در آن برهه حساس تاریخی است که بیش از پیش دقت ما را طلب میکند.
تمام رفتار امام حسین(ع) در عاشورا یک درس است
هنگام برخورد ایشان با لشکر دشمن دستور حضرت به سیراب کردن سواران لشکر حر( لشکر دشمن ) و حتی حیوانات آنان درسهای مهمی از نحوه برخورد ما با دشمنان فردی و اجتماعی و لزوم انصاف در برخورد را نمایان میکند و حتی درس اهمیت دادن به حیوانات و تامین نیازهای آنان…!
برخورد امام به اقامه نماز جماعت و پیش نماز شدن برای هر دو لشکر( لشکر حر پس از سیراب شدن به امام اقتدا میکند) و برخورد امام با تک تک یاران و کلامهای متفاوت ایشان نیز در خور توجه است.
حتی اولویت ایشان در صحنه حساس نبرد به خانواده خویش و اهل حرم جای بسی تفکر دارد…در گرماگرم کارزاری بزرگ امام دستور حفر خندق اطراف خیام میدهد تا راه دسترسی به خیام حرم را محدود کند و با ریختن هیزم و آتش زدن آنان موجب عدم دسترسی دشمن به خیام شود.
دلداری دادن به خواهر و اهل حرم همگی درسهایی عمیق است. برخورد با اطفال؛ از طفل شش ماهه گرفته تا کودک سه ساله؛ از پیاده شدن از اسب به خاطر دلداری دختر تا بانگ مداوم الله اکبر و رفت و آمد به خیام به جهت دلگرمی اهل حرم و صدها و هزاران نکتهای که نشان از اهمیت توجه به خانواده حتی در میدان جنگ دارد.
و اگر برخی از ما مومنین و دلدادگان آن امام همام به هر بهانهای از خانواده خود غفلت ورزیده و صیانت نکنیم؛ در فردای حشر چه جوابی خواهیم داشت؟ آیا میتوانیم بگوئیم اولویتها و اماممان یکسان نبود؟
ادامه دارد…
محمدشریف حسینی، عضو جامعه روحانیت شیراز