آخرین خبرها

چلچراغ شیراز امروز غرق در ماتم و عزاست

به گزارش ایكنا از فارس، شاهچراغ آرامگاه «میر سید احمد» ملقب به شاهچراغ، پسر موسی‌الکاظم(ع) امام هفتم شیعیان است. این بنا در دوره اتابکان فارس در سده ششم هجری قمری ساخته شده‌است و گنبد و بارگاه آن دارای کاشی کاری‌های زیبایی است.
در سال ۱۳۸۶ شورای فرهنگ عمومی استان فارس نامگذاری یک روز به نام بزرگداشت شاهچراغ مطرح شد و متولیان امر تصمیم گرفتند که روز تولد او را به عنوان مراسم بزرگداشت انتخاب کنند؛ لذا برای مشخص شدن روز دقیق تولد، مورخان و محققان تحقیقات خود را آغاز کردند اما پس از بررسی‌های به عمل آمده کارشناسان به این نتیجه رسیدند که روز تولد حضرت شاهچراغ به درستی مشخص نیست و در این خصوص نقلهای متفاوتی وجود دارد. از این رو تصمیم بر این شد که در دهه کرامت یعنی حدفاصل تولد معصومه و رضا یک روز به عنوان روز بزرگداشت حضرت احمد بن موسی «شاهچراغ» تعیین شود.
شورای عالی انقلاب فرهنگی در تاریخ ۲۴ شهریور ۱۳۸۸ روز ششم ذیقعده یعنی پنجمین روز از دهه کرامت را به نام روز بزرگداشت احمدبن موسی شاهچراغ جهت ثبت در تقویم مناسبت‌های ملی- اسلامی کشور تصویب کرد.

نگاهی به ولایت‌مداری و امانت‌داری حضرت شاهچراغ(ع)
چون خبر شهادت حضرت موسی کاظم علیه‌السلام امام هفتم شیعیان در مدینه شایع شد، مردم به در خانه ام احمد، مادر حضرت شاهچراغ «احمدبن موسی» گرد آمده و حضرت سید میر احمد را با خود به مسجد بردند، زیرا از جلالت قدر و شخصیت بارز و اطلاع بر عبادات و طاعات و نشر شرایع و احکام و ظهور کرامات و بروز خوارق عادات که در آن جناب سراغ داشتند، گمان کردند که پس از وفات پدرش امام موسی بن جعفر علیه السلام امام بحق و خلیفه آن حضرت فرزندش «احمد» است؛ به همین جهت در امر امامت با حضرتش بیعت کردند و او نیز از مردم مدینه بیعت بگرفت، سپس بر منبر بالا رفت، خطبه ای در کمال فصاحت و بلاغت انشاء و قرائت فرمود، آنگاه تمامی حاضرین را مخاطب ساخته و خواست که غائبین را نیز آگاه سازند و فرمود: همچنان که اکنون تمامی شما در بیعت من هستید، من خود در بیعت برادرم علی بن موسی علیه السلام می‌باشم، بدانید بعد از پدرم برادرم «علی» امام و خلیفه بحق و ولی خداست و از جانب خدا و رسول صلی الله علیه و آله و سلم او، بر من و شما فرض و واجب است که امر آن بزرگوار را اطاعت کنیم و به هر چه امر فرماید گردن نهیم.
پس از آن شمه‌ای از فضایل و جلالت قدر برادرش علی علیه السلام را بیان فرمود، تا آنجا که همه حاضران گفته‌های آن بزرگوار را اطاعت کردند، ابتدا او بیعت را از مردم برداشت، سپس گروه حاضران در خدمت احمدبن موسی شاهچراغ(ع) به در خانه حضرت امام علی‌بن موسی الرضا علیه‌السلام آمده همگی با آن جناب بر امامت و وصایت و جانشینی امام موسی‌بن جعفر علیه السلام بیعت كردند و حضرت امام رضا علیه السلام درباره برادرش احمد دعا کرد و فرمود: همچنان که حق را پنهان و ضایع نگذاشتی، خداوند در دنیا و آخرت تو را ضایع نگذارد.

چرا به احمدبن موسی(ع) شاهچراغ می‌گویند
شاید برای شما هم این سؤال پیش بیاید که چرا به امامزاده احمدبن موسی(ع)، شاهچراغ می‌گویند؟ روایتی در این باره که در کتابی تاریخی نقل شده است را در اینجا نقل می‌کنیم:
«تا زمان امیر عضدالدوله دیلمی کسی از مدفن حضرت احمدبن موسی(ع) اطلاعی نداشت و آنچه روی قبر را پوشانده بود تل گلی بیش به نظر نمی‌رسید که در اطراف آن، خانه‌های متعدد ساخته و مسکن اهالی بود.
از جمله پیرزنی در پایین آن تل، خانه‌ای گلی داشت و در هر شب جمعه، ثلث آخر شب، می‌دید چراغی در نهایت روشنایی در بالای تل خاک می‌درخشد و تا طلوع صبح روشن است؛ چند شب جمعه مراقب بود، روشنایی چراغ به همین کیفیت ادامه داشت؛ با خود اندیشید شاید در این مکان، مقبره یکی از امامزادگان یا اولیاء الله باشد، بهتر آن است که امیر عضدالدوله را بر این امر آگاه کنم؛ هنگام روز، پیرزن به همین قصد به سرای امیر عضدالدوله دیلمی رفت و کیفیت آنچه را دیده بود به عرض رسانید. امیر و حاضرین از بیانش در تعجب شدند، درباریان که این موضوع را باور نکرده بودند، هر کدام به سلیقه خود چیزی بیان کردند؛ اما امیر که مردی روشن ضمیر بود و باطنی پاک و خالی از غرض داشت فرمود: اولین شب جمعه شخصاً به خانه پیرزن می‌روم تا از موضوع آگاه شوم. چون شب جمعه فرا رسید، شاه به خانه پیرزن آمده و دور از خدم و حشم، آنجا خوابید و پیرزن را فرمود هر وقت چراغ روشن شد، مرا بیدار کن؛ چون ثلث آخر شب شد پیرزن بر حسب معمول روشنایی پرنوری قوی‌تر از دیگر شب‌های جمعه مشاهده کرد و از شدت شعفی که به وی دست داده بود، بر بالین امیر عضدالدوله آمده و بی‌اختیار ۳ مرتبه فریاد زد: « شاه! چراغ» و از آن به بعد به شاه چراغ، معروف شد».

شهادت
حضرت احمد بن موسی(س) برای امان از گزند حکومت، به همراه برادر خود مخفیانه به شیراز رهسپار شد. سید احمد در شهر شیراز در منزل یکی از شیعیان در منطقه «سردزک» که مرقد ایشان در این منطقه واقع است، سکنی گزید و در خانه این شخص مخفی گشت و شب و روز را به عبادت می گذرانید. « قتلغ خان» که جاسوسانی را برای شناسایی و دستگیر كردن سادات که از مناطق خود فرار كرده بودند قرار داده بود، مکان ایشان را بعد از یک سال یافت و او و همراهانش را محاصره كردند و نبردی بین آن‌ها و مأموران حکومت در گرفت و سید احمد با شهامت و شجاعت هاشمی خود به دفاع از خود و همراهان خود پرداخت.
هنگامی که «قتلغ» دانست که از طریق ستیز مسلحانه، قدرت از میان بردن آنان را ندارد؛ از طریق خانه همسایه او شدند و از طریق شکافی که در خانه همسایه درست کردند وارد خانه ای که سید أحمد در آن پناه برده بود، شدند و زمانی که او برای استراحت و تجدید قوا، پس از نبردی طولانی به خانه رفته بود، هنگام خروج، با شمشیری بر سر او ضربه‌ای وارد کردند. سپس به دستور «قتلغ خان» خانه را بر روی آن بدن شریف خراب کردند و زیر آوار باقی گذاردند. با توجه به تبلیغ گسترده حکومت و مأموران بر علیه تشیع و اهل بیت(ع) تعداد زیادی از مردم که از مخالفین تشیع بودند، حرمت بدن شریف نوه پیامبر را نگاه نداشتند و آن را در زیر آوار نگاه داشته و به خاک نسپردند.
شاه چراغْ خاکِ تو از مشکْ برتر است سروده ای از آقای غلامحسین عزیز آبادی
شاه چراغْ خاکِ تو از مشکْ برتر است
چون مرهمی به جان و دلِ ریشِ مضطر است
کویَت صفای جان و دلِ ناامید خلق
در آن سکینه ایست که از حیِ داور است
شیرازْ کویِ رحمت و انوار اولیاست
شاه چراغْ بر سرِ آنْ زیب و زیور است
این خاکْ تربتی است شفابخش زائران
بهتر ز سیم و هم زر و هم دُر و گوهر است
یا احمد بن موسی جعفر، ضریحِ تو
معمور باد و خرم، چو اینجا مطهر است
بیمارِ جان اگر طلبد او شفایِ خود
از غم رها، چو کوی تو بس روح پرور است
بیمار گر شفا طلبد از صمیم قلب
غالبْ به درد گردد و بر غمْ مظفر است
بیمارها شفا طلبند از حریمِ تو
چون پاره ای ز تربت و خاکِ پیمبر است
بیمار ناعلاج، شفا داده ای بسی
حقا مسلمْ آنکه شفایت میسر است
من نیز خود، شفا ز درت دیده ام بسی
هرکس شفا نیافت، بدان دیرباور است
بوسند خیلِ خلقْ ضریحت بصد امید
این تربتت به تربتِ جدت برابر است
بیش از هزار بنده چو آزاد کرده ای
بوی بهشتِ مرقدت از عطر و عنبر است
قرآن، هزار جلد چو مکتوب کرده ای
وز کوی تو طلایه به خورشید، انور است
زین خاک، پرتویی ز حقیقت چو منجلی است
با چشمِ دل نگر، چو ملائک مصور است
هر دمْ فرشته ها به صحن و سرای تو زائرند
آب حیات هر مَلِک، بر جام و ساغر است
نوشند زائران، همه آب بقای تو
سرچشمه گلابِ تو از حوضِ کوثر است
این درجه و مقام، ز حق گشته پایدار
هر گوشه ای فرشته در این کوی، مظهر است
از تربتت، تلولو نوری ظهور کرد
آفاق از ضریحِ مطهر، معطر است
گیرد وجود شمع وجود از سرای نور
نور ستاره ها، همه زان ماه منظر است
آرامگاه شاهدِ حق؛ دستغیب و آل
نزدِ ضریح زاده ی موسی ابن جعفر است
ذریّه خلیلی و از نسل حیدری
نبود عجب که خاکِ درت، عشق پرور است
قبر مقدسینِ شهر، بُود در کنار نور
شاهچراغ گلبنِ هر پاک پرور است
اینجا که خفته اند گلان در کنار هم
این بوی خوش ز گلبن و گل های پرپر است
زیبا گلانِ پاک، که خلوت گزیده اند
هر گل طراوتش ز همینْ پاکْ گوهر است
مردانِ متقی که برفتند راهِ عشق
ز آنها که یاد و خاطر خوش مانده، برتر است
گل های باغِ عشق چو شد دسته ی گلی
خوشْ دسته های گل که در این کاسه ی زر است
مستند زائران درت از می الست
هرکس به عشقِ واله و مجنون دیگر است
خورشیدِ تابناک ز این در فروغ یافت
این همْ دگر طلایه ز محراب و منبر است
هر وقت آمدم که ببوسم ضریح تو
دیدم هزار دیده ترا حلقه بر در است
گفتم به عاشقی که چه اسرار عشق توست
با سر اشاره کرد که آن پیش سرور است
عشق علی و آل محمد مرا بس است
هریک چو هادی اند، چو خورشید انور است
از کودکی شدم چو عاشق دین و شریعتش
زایل به سال و مه نشد، هردم فزون تر است
عمری عزیزی بر سر دولتْ سرایِ توست
پیوسته ریزه خوار این در و از ذره کمتر است

دکتر محمد شریف حسینی

 

لینک

لینک کوتاه مطلب : https://old.fepc.ir/?p=351

درباره‌ی khanevadeh

همچنین ببینید

وقتی قماربازهای کلاهبردار دایه دلسوزتر از مادر می شوند

گروه زندگی: می گویند آب که سربالا برود قورباغه هم ابوعطا می‌خواند. حالا شده حکایت این …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

12 + پانزده =